این شاخص بهسادگی نشان میدهد چه بخشی از گفتوگوهای رسانهای در یک صنعت به یک شرکت خاص تعلق دارد؛
باید پذیرفت، در جهانی که «دارایی نامشهود» قابل رصد میشود، افزایش سهم صدا میتواند آغازگر دگرگونی «برند» باشد.
بیمه آسیا در هفتههای اخیر با دو تحول همزمان روبهرو بود، تغییر مدیریت و انتصاب مجتبی حیدری بهعنوان مدیرعامل جدید، و امضای تفاهمنامهای با صندوق اعتباری هنرمندان. اولی نشاندهنده تغییر در رأس هرم تصمیمگیری است و دومی یک تکانه رسانهای که جایگاه این شرکت را بهطور موقت متحول کرد.
پرسش کلیدی این است که آیا این همزمانی بخشی از یک استراتژی آگاهانه برای «ریبرندینگ» بیمه آسیا بوده یا تنها همپوشانی تصادفی دو رویداد؟
دادهها نشان میدهد پیش از این تفاهمنامه، سهم صدای بیمه آسیا در اخبار صنعت بیمه تنها آن را در موقعیت یک بازیگر فرعی قرار میداد در مقایسه با سایر شرکتها که به دلایل نهادی یا راهبردی حضور پررنگتری داشتند، اما پس از امضای تفاهمنامه، سهم صدای بیمه آسیا با یک تغییر معنیدار به یکباره رشد فزایندهای کرد.
اینجاست که اهمیت سهم صدا در استراتژی برندینگ روشن میشود، در ادبیات بازاریابی مدرن، سهم صدا تنها بازتاب حضور رسانهای نیست، بلکه مقدمهای برای تغییر ادراک عمومی است، برندی که بیش از سایر رقبا شنیده میشود، بهتدریج به مرجع ذهنی مشتریان تبدیل میشود، در صنعت بیمه، که محصول آن عموماً ناملموس و پیچیده است، دیده و شنیده شدن میتواند به اندازه کیفیت فنی قراردادها اهمیت داشته باشد، سهم صدا در عمل همان پلی است که از «آگاهی»به «اعتماد» میرسد و وقتی شرکت بتواند این حضور رسانهای را با «تجربه مشتری» گره بزند، سهم صدا به «سهم بازار» و در نهایت به «سهم قلبی» بدل میشود، به همین دلیل، افزایش اخیر سهم صدا برای بیمه آسیا فقط یک دستاورد مقطعی نیست؛ اگر درست مدیریت شود، میتواند نقطه شروعی برای ساخت یک هویت برند تازه باشد، هویتی که در آن بیمه آسیا نه صرفاً یک شرکت بیمهای، بلکه بازیگری فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی شناخته شود.
مدیرعامل تازه بیمه آسیا، با سابقهای در حوزه سرمایهگذاری بیمه مرکزی و دانش آکادمیک در مدیریت منابع انسانی، اکنون با موقعیتی مواجه است که میتواند آغازگر یک استراتژی بازتعریف برند باشد، این افزایش سهم صدا فرصت کمیابی برای تثبیت جایگاه جدید در ذهن افکار عمومی ایجاد کرده است، اما سهم صدا بهتنهایی دارایی نیست؛ تنها در صورتی به سرمایه پایدار تبدیل میشود که با خدمات واقعی و تجربه مشتری، همسو شود.
این یک اصل پذیرفته شده است، بیمهگرانی که جهش رسانهای خود را با نوآوری و خدمات خاص برای گروههای هدف تثبیت کردهاند، توانستهاند سهم صدا را به «مزیت رقابتی پایدار» بدل کنند و آنان که تنها به «موج خبری» بسنده کردهاند، دوباره به «حاشیه» بازگشتهاند؛ بیمه آسیا اکنون یک راه دارد و آن انتخاب مسیر نخست است؛ طراحی بیمههای اختصاصی برای جامعه هدف و ایجاد تجربهای متفاوت که فراتر از یک تفاهمنامه اداری باشد.
به بیان روشن، بیمه آسیا در یک بزنگاه ایستاده است، تغییر مدیریت و جهش سهم صدا میتواند آغازگر یک «ریبرندینگ» تاریخی باشد، اما اگر این فرصت با اقدامات واقعی پشتیبانی نشود، بهسرعت از دست خواهد رفت.
آزمون مجتبی حیدری نه در امضای تفاهمنامه یا افزایش موقت حضور رسانهای، بلکه در توانایی او برای تبدیل این صدا به سرمایهای پایدار برای آینده شرکت است.
حیدری باید بداند که سهم صدا، تنها آغاز راه است، صدای بلند رسانهای اگر به تجربه انسانی و اعتماد روزمره بیمهگذاران متصل نشود، خاموش خواهد شد، آنچه برند را ماندگار میکند «سهم قلبی» است؛ لحظهای که مشتریان نه بهخاطر تبلیغ یا تیتر خبری، بلکه بهخاطر احساس امنیت و رضایت واقعی، بیمه آسیا را انتخاب کنند.
بنابراین باید پذیرفت که در دنیای پر رقابت امروز، مسیر از صدا به قلب و از رسانه به تجربه میگذرد و پایدار میماند.
0 دیدگاه